جدایی دین از سیاست به تعبییر علامه محمد رضا حکیمی

یکی از بهترین تعابیر درباره جدایی دین از سیاست را ازعلامه  محمد رضا حکیمی در صفحات 250 و 251 از کتاب خورشید مغرب دیده ام که بد ندیدم شما هم آن را بخوانید. ایشان بسیار ساده و روان و در عین حال بسیار دقیق نظرشان را درباره جدایی دین از سیاست ابراز کرده اند

« آنان که از فعال بودن دین در اجتماع هراس دارند، همواره این تفکر کفر آمیز را شیوع می دهند که دین از سیاست جداست، چون می دانند که هنگامی که دین از سیاست جدا شد، از قدرت جداشده است و وقتی از قدرت جداشد یعنی هیچ. شما نمی توانی فرزندت را چنانکه می خواهی تربیت کنی. نمی توانی ناموس خود را، برای خود داشته باشی. نمی توانی تاریخ پیغمبرت را در جایی بنویسی. نمی توانی یک خوراک پاک و حلال را دربازار به دست آوری. نمی توانی در برابر توهین به مقدسات دینت نفس بکشی. نمی توانی یک قدم برای از بین بردن ظلم برداری. نمی توانی یک امر به معروف و یک نهی از منکر بکنی. و سرانجام چه، همان هیچ که گفتیم. آن رندان و مأمورانی که می گویند دین از سیاست جداست، این را می خواهند، یعنی: بیدینی و بردگی مسلمان را می خواهند، یعنی: محو شدن اسلام و شوکت اسلام و عزت اسلام و حریت مسلمانان را می خواهند، و آزادی برای فحشاء و منکرات (و بتبع، وابستگی و بردگی سیاسی و نوکرمآبی و سرسپردگی) رامی خواهند! و تو وای مسلمان، این چگونگی را نخواه، سنگر را رها نکن، و از صحنه کنار نرو! به گذشته ها فکر کن، و این عزت و قدرت را از دست نده

حالا بگذارید آقایان هزار تا استدلال و صغری کبری هم بکنند که طبق منابع منقول و طُرق معقول ثابت می شود که دین از سیاست جدا نیست. اصل مطلب دین و سیاست همین بود و بس! به همین ساده گی ...



نظر بدهید

لینک ثابت - نوشته شده توسط Abolfazl sedghi در پنج شنبه 89 فروردین 19 ساعت ساعت 1:6 عصر